اینم یه سری از عکسای اطاق وروجک خان به رسم یادگاری برای آینده اش :
لوازم بهداشتی و کفش ها و جورابها و ...
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام مستم
باز می لرزد دلم دستم
های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ
آی نپریشی صفای زلفکم را دست
و آبرویم را نریزی دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است ...
بی صبرانه منتظر آن لحظه ام هدیه ی آسمانی ام . منتظر شنیدن صدای گریه ات، دیدن خنده هایت ، حس برکت وجودت در زندگیمان ، لمس دستان و پاهای کوچکت تن ظریفت و بوی تنت ... فقط دو روز دیگر مانده تا در آغوش بفشارمت ... صحیح و سالم و قدرتمند بیا ... با آگاهی بیا ... برایت گفته ام در دومین پست وبلاگت از تفاوت های دنیایی که اکنون در آنی و دنیایی که در آن قدم خواهی گذاشت . و می دانم که تو که اکنون چنین ضربات پر قدرتی نثار دلم می کنی توان رویارویی با همه چیز را خواهی داشت و از همه ی امتحانات زندگی سر بلند بیرون خواهی آمد . بیا قدرتمند مادر . مهمان دلم، گلم، عزیزکم ! بیا و مهمان چشمانم شو بیا و صاحب تمام لحظاتم شو که بی تو لحظه ای زندگی را نتوانم ...